English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 225 (7580 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
passage U اجازه عبور
passages U اجازه عبور
pass U اجازه عبور
passed U اجازه عبور
passes U اجازه عبور
conge U اجازه عبور
transit bill U اجازه عبور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
filter U مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
filters U مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
safe conduct U اجازه عبور از منطقه ممنوعه
safe conducts U اجازه عبور از منطقه ممنوعه
safe-conducts U اجازه عبور از منطقه ممنوعه
frank U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franked U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franker U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
frankest U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franking U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franks U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
air traffic control clearance U اجازه حرکت و عبور و مرورهواپیما
bandpass filter U فیلتر الکترونیکی که به فرکانسهای خالص اجازه عبور میدهد و سایر فرکانسها را ترد میکند
diode U قطعه الکترونیکی که به جریان الکتریک اجازه عبور از یک جهت ونه جهت دیگر میدهد
firewall U سیستم امنیتی سخت افزار یا نرم افزار بین سرور یا اینترنیت و اینترنت عمومی . سیستم اجازه عبور اطلاعات به اینترنت را میدهد ولی داده ورودی را بررسی میکند پیش از ارسال آن به سرور خصوصی
prior admission U اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
train path U اجازه عبور ترن روی یک خط
transire U برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
Other Matches
wading crossing U عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
energy transition U عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
flat U برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flattest U برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
clearance U اجازه ترخیص اجازه نامه
emulation U رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
traffic post U پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
toll U حق عبور
tolling U حق عبور
passage of lines U عبور از خط
transmittal U عبور
tolls U حق عبور
transit U عبور
right of passage U حق عبور
right of way U حق عبور
rights of way U حق عبور
cross-Channel U عبور
road haulage U حق عبور
transmittancy U عبور
transmittance U عبور
transmissions U عبور
alpha canis majoris U عبور
passage U عبور
transmission U عبور
passages U حق عبور
passages U عبور
passage U حق عبور
fording U عبور از اب
crossing U عبور
passes U گذر عبور
toll U عوارض عبور
shallow fording U عبور از اب کم عمق
transduction U انقال عبور
traject U عبور گذرگاه
trafficability U قابلیت عبور
penstock U مجرای عبور اب
practicableness U قابلیت عبور
safe conduct U رخصت عبور
safe conducts U رخصت عبور
safe-conducts U رخصت عبور
pass U عبور کردن
pass U گذر عبور
pass U کلمه عبور
tessera U کلمه عبور
password U اسم عبور
through traffic U عبور یکسره
passed U گذر عبور
passed U کلمه عبور
passes U عبور کردن
passes U کلمه عبور
passed U عبور کردن
passwords U اسم عبور
fare U هزینه عبور
cruises U عبور کردن
cruised U عبور کردن
cruise U عبور کردن
crossest U عبور کردن
band pass U نوار عبور
counter sign U اسم عبور
crossing area U منطقه عبور
crossing the line U عبور از استوا
crossing the line U عبور از خط استوا
current passage U عبور جریان
thoroughfares U راه عبور
cruising U عبور کردن
cross U عبور کردن
fared U هزینه عبور
fares U هزینه عبور
faring U هزینه عبور
fleet U عبور سریع
fleets U عبور سریع
traverse U عبور کردن
traversed U عبور کردن
traverses U عبور کردن
traversing U عبور کردن
crosses U عبور کردن
crosser U عبور کردن
thoroughfare U راه عبور
passable U قابل عبور
passageways U محل عبور
passageway U محل عبور
transit U عبور کردن
transit U راه عبور
oil passage U عبور روغن
overfly U عبور کردن
tolls U عوارض عبور
tolling U عوارض عبور
ford U محل عبور
forded U محل عبور
deep fording U عبور از اب عمیق
electron transition U عبور الکترون
fordability U قابلیت عبور
communication U عبور اطلاعات
fordable U قابل عبور
fordless U غیرقابل عبور
girdle traverse U عبور کمربندی
highway user tax U مالیات حق عبور
laissez passer U پروانه عبور
light passing U عبور نور
fords U محل عبور
passavani U سند عبور
traversable U قابل عبور
passages U عبور سفر
transit time U زمان عبور
passage U عبور سفر
trafficked U عبور و مرور
traffic U عبور و مرور
passages U راه عبور
transit bill U پروانه عبور
transoceanic U عبور از اقیانوس
transmittance U مقدار عبور
transmission grating U شبکه عبور
transmission factor U ضریب عبور
transit traffic U عبور ترانزیتی
transit time U مدت عبور
transit error U خطای عبور
passage U راه عبور
wading crossing U عبور از پایاب
traffics U عبور و مرور
trafficking U عبور و مرور
wall entrance U عبور از داخل دیوار
practicably U بطور قابل عبور
crossing site U محل عبور اجباری
forced crossing U عبور اجباری از رودخانه
road time U زمان عبور از جاده
cut U عبور کردن گذاشتن
sally port U دروازه عبور از قلعه
electron transit time U زمان عبور الکترون
impassable U غیر قابل عبور
traverses U تراورس عبور کمربندکوهنوردی
ship influence U تاثیر عبور کشتی
goes U گذشتن عبور کردن
eligible traffic U عبور و مرور مجاز
traversing U تراورس عبور کمربندکوهنوردی
deliberate crossing U عبور با فرصت از رودخانه
cuts U عبور کردن گذاشتن
pracitcable U عبور کردنی گذشتنی
gas port U محفظه عبور گاز
light transition loss U تلف عبور نور
deep fording U عبور از عمق زیاد اب
bus traffic U عبور و مرور اتوبوسها
airfield traffic U عبور و مرور فرودگاه
indirect transition U عبور یا انتقال غیرمستقیم
bridgeable U قابل عبور یا پل زدن
hasty crossing U عبور تعجیلی از رودخانه
caution area U منطقه عبور بااحتیاط
go U گذشتن عبور کردن
access structures U ساختمانهای عبور و مرور
way U راه عبور گذرگاه
slot U مجرای عبور روغن
slots U مجرای عبور روغن
slotting U مجرای عبور روغن
I am just passing through. از اینجا عبور میکنم.
passtime U زمان عبور ستون
controlled passing U عبور کنترل شده
innocent passage U عبور بدون ضرر
transit U کنترل عبور و مرورکشتیها
gas port U لوله عبور گاز
vapor trail U مسیر عبور بخار
transilluminate U عبور نور از یک عضو
traffic flow U کشش عبور ومرور
traffic density U شدت عبور و مرور
traffic density U تکاشف عبور و مرور
overflight U عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
traffic court U دادگاه عبور و مرور
traverse U تراورس عبور کمربندکوهنوردی
ferryboat U قایق عبور از رودخانه
blocked [with objects] <adj.> <past-p.> U غیر قابل عبور
overflights U عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
transduction U عبور از ماوراء چیزی
transcutaneous U عبور کننده از پوست
traffic density U تراکم عبور و مرور
ferryboats U قایق عبور از رودخانه
traffic control U کنترل عبور و مرور
traffic intensity U شدت عبور و مرور
passwords U اسم شب کلمه عبور
trafficability U قابلیت عبور ومرور
traject U از محلی عبور کردن
traversed U تراورس عبور کمربندکوهنوردی
password U اسم شب کلمه عبور
traffic sign U علامت عبور و مرور
treadway bridge U پل عبور موقتی پیاده
time distance U زمان عبور ستون
traffic peak U حداکثر عبور و مرور
traffic lane U مسیر عبور و مرور
object U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
controlled passing U عبور ومرور کنترل شده
throttled U پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
throttles U پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
right of way U حق عبور از روی ملک دیگری
throttling U پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
traffic cut U تقاطع دو جریان عبور و مرور
curfew period U ساعات منع عبور و مرور
direct objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
indirect objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
nominal filter U صافی به اندازه عبور معین
border crosser U عبور کنندگان از مرز پناهندگان
permeable U قابل عبور دادن رطوبت
air traffic section U قسمت کنترل عبور و مرورهوایی
air-traffic control U کنترل عبور و مرور هوایی
Recent search history Forum search
2May enquiries be made to your previous employers
2May enquiries be made to your previous employers
1a food shop let us "eat now,pay later"thanks to the Barrett name.
3من داکتر هستم
1رخست دادن
0نحوه کار با نرم افزار waze
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com